خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خلاصه و بازگو کردن
[فعل]
to recapitulate
/ˌrikəˈpɪʧəˌleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: recapitulated]
[گذشته: recapitulated]
[گذشته کامل: recapitulated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خلاصه و بازگو کردن
(به اختصار) تکرار کردن، بازگو کردن (به اختصار)
مترادف و متضاد
repeat
sum up
summarize
1.Before the final exam, the teacher recapitulated the book.
1. قبل از امتحان نهایی، معلم کتاب را خلاصه و بازگو کرد.
2.I will recapitulate some of the main points of the argument.
2. من، برخی از نکات اصلی این مباحثه را (به اختصار) تکرار خواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
recap
recant
recall
recalcitrant
rebus
recapture
recede
receipt
receivable
receivables
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان