خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باقیمانده
[صفت]
residual
/rɪˈzɪʤuəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
باقیمانده
مانده
1.In the airplane, agents found residual traces of heroin.
1. در هواپیما، ماموران باقیمانده اثرات هروئین پیدا کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
residents’ association
residential
resident
residency
residence permit
residue
resign
resign oneself to
resignation
resigned
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان