خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قاپیدن
[فعل]
to snatch
/snætʃ/
فعل گذرا
[گذشته: snatched]
[گذشته: snatched]
[گذشته کامل: snatched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قاپیدن
ربودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ربودن
زدن
قاپیدن
مترادف و متضاد
grab
1.The baby was snatched from its parents' car.
1. بچه از ماشین پدر و مادرش ربوده شد.
2.The raiders snatched $100 from the cash register.
2. مهاجمان 1000 دلار از صندوق پول قاپیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
snare drum
snare
snappy
snapping beetle
snapper
snatcher
sneak
sneaker
sneakily
sneer
کلمات نزدیک
snarl-up
snarl
snare drum
snare
snapshot
snazzy
sneak
sneaker
sneakers
sneaking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان