خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفت شدن
2 . ضخیم شدن
3 . سفت کردن
[فعل]
to thicken
/ˈθɪkən/
فعل ناگذر
[گذشته: thickened]
[گذشته: thickened]
[گذشته کامل: thickened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سفت شدن
غلیظ شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غلیظ شدن
1.Keep stirring the mixture until it thickens.
1. آنقدر مایه را هم بزنید تا سفت شود.
2
ضخیم شدن
کلفت شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کلفت شدن
1.As the ice sheet grows and thickens it chills the nearby air.
1. همانطور که ورقه یخی بزرگ و ضخیم میشود، هوای نزدیک به خود را سرد میکند.
3
سفت کردن
غلیظ کردن
1.Thicken the sauce with flour.
1. سس را با آرد غلیظ کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
thick-skinned
thick mustache
thick
they’re playing football.
they’re in the garage.
thicket
thickheaded
thickly
thickness
thickset
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان