1 . صبر کردن تا اوضاع آرام شود
[عبارت]

wait for the dust to settle

/weɪt fɔr ðə dʌst tu ˈsɛtəl/

1 صبر کردن تا اوضاع آرام شود

مترادف و متضاد let the dust settle
  • 1.He waited for the dust to settle after the election before making any new decisions.
    1. او بعد از انتخابات صبر کرد تا اوضاع آرام شود و بعد تصمیمات جدید بگیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان