[اسم]

anatomy

/əˈnætəmi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کالبدشناسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تشریح کالبدشناسی
  • 1.He studied physiology and anatomy.
    1. او (در دانشگاه) فیزیولوژی و کالبدشناسی خواند.

2 ساختمان بدن (موجودات) آناتومی

the anatomy of a frog
ساختمان بدن [آناتومی] یک قورباغه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان