Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کارآموز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
apprentice
/əˈprɛntəs/
غیرقابل شمارش
1
کارآموز
شاگرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وردست
نوچه
شاگرد
کارآموز
مترادف و متضاد
learner
trainee
veteran
1.He is just an apprentice.
1. او فقط یک کارآموز است.
2.Who's your apprentice?
2. کارآموزت چه کسی است؟
تصاویر
کلمات نزدیک
apprehensive
apprehension
apprehend
appreciative
appreciation
apprenticeship
apprise
approach
approach road
approachable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان