Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به روی خود نیاوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
bat an eyelid
/bæt ən ˈaɪˌlɪd/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به روی خود نیاوردن
چشم بستن روی
مترادف و متضاد
bat an eye
1.The pain of the broken arm must have hurt Sally terribly, but she didn't bat an eyelid.
1. درد بازوی شکسته اش حتما خیلی "سالی" را اذیت کرد اما او به روی خودش نیاورد.
2.When they asked him about the crime, he didn't bat an eyelid. His expression didn't change.
2. وقتی آنها از او درباره جنایت پرسیدند، به روی خودش نیاورد. حالت چهره اش تغییری نکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bat
basuto
baster
baste
bassoonist
bat around
bat on a sticky wicket
bath
bath asparagus
bath mat
کلمات نزدیک
bat
bastion
basting thread
bastinado
baste
bat mitzvah
batch
bated
bath
bath mat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان