Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برادری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
brotherhood
/ˈbrʌðərhʊd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برادری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخوت
برادری
مترادف و متضاد
comradeship
fellowship
1.The group tries to promote a spirit of brotherhood among its members.
1. گروه سعی میکند روحیه برادری بین اعضایش به وجود آورد.
to live in peace and brotherhood
زندگی کردن در صلح و برادری
تصاویر
کلمات نزدیک
brother-in-law
brother!
brother
brothel
broth
brotherly
brow
browbeat
brown
brown bag it
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان