Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیشانی
2 . قله کوه
3 . اخم
4 . ابرو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
brow
/braʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناصیه
مترادف و متضاد
forehead
1.The nurse mopped his fevered brow.
1. پرستار پیشانی تبدار او را خشک کرد.
2
قله کوه
نوک کوه
1.The path disappeared over the brow of the hill.
1. مسیر در فراز قله کوه ناپدید شد.
3
اخم
4
ابرو
مترادف و متضاد
eyebrow
تصاویر
کلمات نزدیک
brotherly
brotherhood
brother-in-law
brother!
brother
browbeat
brown
brown bag it
brown bear
brown bread
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان