Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باردار شدن
2 . در فکر پروردن
3 . تصور کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to conceive
/kənˈsiːv/
فعل ناگذر
[گذشته: conceived]
[گذشته: conceived]
[گذشته کامل: conceived]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باردار شدن
بسته شدن نطفه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبستن شدن
بسته شدن نطفه
1.She is unable to conceive.
1. او نمیتواند باردار شود.
2.Their first child was conceived on their wedding night.
2. نطفه فرزند اول آنها در شب عروسیشان بسته شد.
2
در فکر پروردن
به ذهن خطور کردن
1.He conceived the idea during his trip to Antarctica.
1. او این ایده را طی سفرش به قطب جنوب در فکر پروراند [این ایده طی سفرش به قطب جنوب به ذهنش خطور کرد].
3
تصور کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برداشت کردن
مترادف و متضاد
imagine
1.I can hardly conceive what it must be like here in winter.
1. من به سختی میتوانم تصور کنم زمستان اینجا چه طور میتواند باشد.
2.Many people can’t conceive of a dinner without meat or fish.
2. بسیاری از مردم نمیتوانند شام بدون گوشت یا ماهی را تصور کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
conceivably
conceivable
conceited
conceit
concede
concenter
concentrate
concentrated
concentration
concentration camp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان