[فعل]

to conceive

/kənˈsiːv/
فعل ناگذر
[گذشته: conceived] [گذشته: conceived] [گذشته کامل: conceived]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باردار شدن بسته شدن نطفه

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبستن شدن بسته شدن نطفه
  • 1.She is unable to conceive.
    1. او نمی‌تواند باردار شود.
  • 2.Their first child was conceived on their wedding night.
    2. نطفه فرزند اول آنها در شب عروسی‌شان بسته شد.

2 در فکر پروردن به ذهن خطور کردن

  • 1.He conceived the idea during his trip to Antarctica.
    1. او این ایده را طی سفرش به قطب جنوب در فکر پروراند [این ایده طی سفرش به قطب جنوب به ذهنش خطور کرد].

3 تصور کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: برداشت کردن
مترادف و متضاد imagine
  • 1.I can hardly conceive what it must be like here in winter.
    1. من به سختی می‌توانم تصور کنم زمستان اینجا چه طور می‌تواند باشد.
  • 2.Many people can’t conceive of a dinner without meat or fish.
    2. بسیاری از مردم نمی‌توانند شام بدون گوشت یا ماهی را تصور کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان