Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گماشتن
2 . نامگذاری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to designate
/ˈdezɪɡneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: designated]
[گذشته: designated]
[گذشته کامل: designated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گماشتن
تخصیص دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گماشتن
formal
1.Who has she designated (as) her deputy?
1. او چه کسی را بهعنوان معاون خودش گماشته است؟
2
نامگذاری کردن
نامیدن، در نظر گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعیین کردن
منصوب کردن
formal
1.The famous lighthouse was designated a historical monument.
1. فانوس دریایی مشهور بهعنوان یک بنای تاریخی نامگذاری شد.
2.This floor has been designated a no-smoking area.
2. این طبقه به عنوان فضای سیگار-ممنوع در نظر گرفته شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
design and technology
design
desideratum
desiderate
desiccation
designated driver
designation
designed
designer
designer clothes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان