Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . افزایش دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to enhance
/ɛnˈhæns/
فعل گذرا
[گذشته: enhanced]
[گذشته: enhanced]
[گذشته کامل: enhanced]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
افزایش دادن
بالا بردن، بهتر کردن
formal
مترادف و متضاد
heighten
increase
intensify
diminish
mar
to enhance something
چیزی را افزایش دادن
1. A number of our clients want to look younger to enhance their career prospects.
1. تعدادی از مشتریان ما میخواهند جوانتر به نظر برسند تا آینده شغلیشان را بهتر کنند.
2. It's things like this that enhance the quality of life.
2. چیزهایی شبیه به این است که کیفیت زندگی را افزایش میدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
engulf
engrossing
engrossed in a book
engrossed
engraving
enhance one's performance
enhancement
enigma
enigmatic
enigmatically
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان