[فعل]

to engulf

/ɪnˈɡʌlf/
فعل گذرا
[گذشته: engulfed] [گذشته: engulfed] [گذشته کامل: engulfed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احاطه کردن محاصره کردن، غرق کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: فراگرفتن
  • 1.He was engulfed by a crowd of reporters.
    1. او توسط دسته‌ای خبرنگار احاطه شده بود.

2 فرا گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دربرگرفتن
  • 1.Fear engulfed her.
    1. ترس او را فراگرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان