[فعل]

to enlist

/ɪnˈlɪst/
فعل ناگذر
[گذشته: enlisted] [گذشته: enlisted] [گذشته کامل: enlisted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نام‌نویسی کردن (برای سربازی)

مترادف و متضاد call up conscript draft
  • 1.They both enlisted in 1915.
    1. آنها هر دو در سال 1915 برای خدمت نام‌نویسی کردند.

2 بهره گرفتن کمک گرفتن

  • 1.He has enlisted the help of a sports psychologist for the team.
    1. او از کمک یک روان‌شناس ورزشی برای تیمش بهره گرفته‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان