-
1.He has no sight in his right eye.
1.
او در چشم راستش بینایی ندارد [چشم راست او بینایی ندارد.]
-
2.She's got beautiful green eyes.
2.
او چشمهای سبز زیبایی دارد.
-
He closed his eyes and went to sleep.
او چشمهایش را بست و به خواب رفت.
-
The servants lowered their eyes as the countess walked past.
خدمتکارها موقع رد شدن کنتس چشمانشان را به زیر افکندند.
-
All eyes were on him as he walked onto the stage.
وقتی او روی سن رفت همه نگاهها به او بود.
-
1.
He looked at the design with the eye of an engineer.
1.
او به چشم یک مهندس به طراحی نگاه کرد.
-
2.
She viewed the findings with a critical eye.
2.
او با دید منتقدانه به یافتهها نگاه کرد.
-
To my eye, the windows seem out of proportion.
به نظر من، پنجرهها خارج از اندازه [بزرگتر یا کوچکتر] به نظر میرسند.
-
Her beautiful eyes suddenly looked sad.
چشمان زیبای او ناگهان غمگین به نظر رسیدند.
کاربرد واژه eye به معنای چشم
واژه eye به معنای "چشم" به دو عضو چهره انسان یا حیوانات گفته میشود که به وسیله آن اجسام را میبینند. مثلا:
"to close your eyes" (چشمهای خود را بستن)
".There were tears in his eyes" (اشک در چشمان او جمع شده بود.)
- واژه eye در معنای استعاری مفهوم "نگاه" دارد. مثلا:
".All eyes were on him" (همه نگاهها به او بود.)
- واژه eye در کاربردی دیگر معنای "حس بینایی" میدهد. مثلا:
".A surgeon needs a good eye and a steady hand" (یک جراح باید حس بینایی قوی و دستهای باثبات داشته باشد.)
- وقتی واژه eye در اصطلاح with the eye of میآید معنای "به چشم ... نگاه کردن" میدهد. مثلا:
".He looked at the design with the eye of an engineer" (او به آن طرح به چشم یک مهندس نگاه کرد.)
".She viewed the findings with a critical eye" (او به یافتهها به چشم یک منتقد نگاه کرد.)
- اصطلاح to my eye معنای "به نظر من" میدهد. مثلا:
".To my eye, the windows seem out of proportion" (به نظر من، پنجرهها اندازه نیستند.)
- وقتی واژه eye با واژههایی مانند the eye of a/the storm, tornado, hurricane, etc بیاید منظور مکان امن وسط گردباد، تندباد، طوفان و ... است.
- به سوراخ سوزن که نخ از آن عبور میکند هم eye گفته میشود.
- به جوانههایی که روی سیبزمینی میروید هم eye میگویند.