Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خانواده (پدر و مادر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
folks
/foʊks/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خانواده (پدر و مادر)
مردم، مردمان
1.I'm going home to see my folks next weekend.
1. آخر هفته بعد می روم خانه تا خانواده ام را ببینم.
2.Some folks don't like foreigners.
2. برخی مردم (افراد) از خارجی ها خوششان نمی آید.
تصاویر
کلمات نزدیک
folklore
folk tale
folk song
folk music
folk dancing
follicle
follow
follow in somebody's footsteps
follow up
follow-on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان