Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نگران (چیزی) بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to fret
/frɛt/
فعل ناگذر
[گذشته: fretted]
[گذشته: fretted]
[گذشته کامل: fretted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نگران (چیزی) بودن
اضطراب (چیزی را) داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نگران بودن
گله کردن
1.I’ve been fretting about the exam all week.
1. تمام هفته را نگران آن امتحان بودهام [تمام هفته، اضطراب آن امتحان را داشتم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
freshwater fish
freshwater
freshman
freshly
fresher
fretsaw
fri
friction
friday
fried
کلمات نزدیک
freshwater
freshness
freshman
freshly
fresher
fretful
fretwork
freud
freudian
freudian slip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان