Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به اسکی رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to go skiing
/goʊ ˈskiɪŋ/
فعل ناگذر
[گذشته: went skiing]
[گذشته: went skiing]
[گذشته کامل: gone skiing]
صرف فعل
1
به اسکی رفتن
اسکی کردن
1.We went skiing last night.
1. دیشب به اسکی (کردن) رفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
go skating
go sightseeing
go shopping
go sailing
go running
go smoothly
go surfing
go swimming
go the whole nine yards
go through
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان