Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هدفون
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
headphones
/ˈhedfoʊnz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هدفون
گوشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گوشی
مترادف و متضاد
earphones
1.She was listening to the radio through headphones.
1. او داشت با هدفون به رادیو گوش میداد.
a pair of headphones
یک هدفون
تصاویر
کلمات نزدیک
headmistress
headmaster
headman
headlong
headlines
headquarters
headrest
headroom
heads
heads are going to roll
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان