[صفت]

hourly

/ˈaɪʊɹli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ساعتی هر یک ساعت

معادل ها در دیکشنری فارسی: ساعتی
  • 1.There's an hourly bus service into town.
    1. هر یک ساعت، اتوبوسی به شهر می‌رود.
an hourly rate
نرخ ساعتی
hourly pay
دستمزد ساعتی
[قید]

hourly

/ˈaɪʊɹli/
غیرقابل مقایسه

2 ساعتی هر یک ساعت

معادل ها در دیکشنری فارسی: ساعتی
  • 1.The train runs hourly on weekends.
    1. قطار آخر هفته‌ها هر یک ساعت حرکت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان