[اسم]

impunity

/ɪmˈpjuːnəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تنبیه‌ناپذیری کیفرناپذیری، معافیت از مجازات

  • 1.Criminal gangs are terrorizing the city with apparent impunity.
    1. دار و دسته مجرم ها دارند به خاطر کیفرناپذیری آشکارا شهر را می‌‌ترسانند.
  • 2.The border guards allowed the doctor to cross the frontier with impunity.
    2. مرزبان ها گذاشتند دکتر با معافیت از مجازات از مرز رد شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان