[صفت]

impure

/ɪmˈpjʊr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more impure] [حالت عالی: most impure]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناخالص

معادل ها در دیکشنری فارسی: ناخالص
  • 1.Some of these drugs are highly impure.
    1. برخی از این موادمخدر بسیار ناخالص هستند.
impure gold
طلای ناخالص

2 غیراخلاقی ناپاک، فاسد

formal old use
impure thoughts/motives
افکار/انگیزه‌های ناپاک
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان