[فعل]

to impute

/ɪmˈpjut/
فعل گذرا
[گذشته: imputed] [گذشته: imputed] [گذشته کامل: imputed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نسبت دادن

مترادف و متضاد ascribe attribute relate
  • 1.People impute great cleverness to cats.
    1. مردم زیرکی زیادی را به گربه ها نسبت می دهند.
  • 2.the crimes imputed to Richard.
    2. جنایات به "ریچارد" نسبت داده شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان