[صفت]

incoherent

/ˌɪnkoʊˈhɪrənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more incoherent] [حالت عالی: most incoherent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی ربط نامنسجم، گسسته

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌سروته
مترادف و متضاد disjointed coherent
  • 1.an incoherent policy
    1. یک سیاست نامنسجم
  • 2.The theory was outdated and incoherent.
    2. نظریه تاریخ گذشته و گسسته بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان