Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اینترکات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
intercut
/ˌɪntərˈkʌt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اینترکات
میان برش
1.Scenes of city life were intercut with interviews with local people.
1. صحنه های زندگی شهری با مصاحبه هایی از مردم محلی اینترکات شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
intercrossed
intercrosse
intercourse
intercostal vein
intercostal muscle
interdenominational
interdental
interdental brush
interdepartmental
interdepartmental support
کلمات نزدیک
intercourse
intercontinental ballistic missile
intercontinental
interconnect
intercom
interdependence
interdependent
interdict
interdisciplinary
interest
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان