[اسم]

loyalty

/ˈlɔɪəlti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وفاداری

معادل ها در دیکشنری فارسی: وفاداری وفا مروت
مترادف و متضاد allegiance fidelity trueness disloyalty treachery
  • 1.Loyalty to your friends is very important.
    1. وفاداری به دوستانت بسیار مهم است.
  • 2.Nothing is so important to transmit to the youth as the sacredness of loyalty to one's country.
    2. هیچ چیز مهم تر از منتقل کردن تقدس وفاداری به وطن به جوانان نیست.
  • 3.The monarch referred to his knights' loyalty with pride.
    3. پادشاه با غرور به وفاداری شوالیه هایش اشاره کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان