Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرسروصدا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
noisy
/ˈnɔɪzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: noisier]
[حالت عالی: noisiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرسروصدا
شلوغ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرسروصدا
شلوغ
مترادف و متضاد
booming
chattering
loud
rowdy
quiet
soft
1.He was kept awake by noisy neighbors.
1. همسایههای پرسروصدا نمیگذاشتند او بخوابد.
2.The kids were even noisier than the dogs.
2. بچهها از (آن) سگها هم پرسروصداتر بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
noisome
noisily
noiselessly
noiseless
noise pollution
nolan
nolo contendere
nom de plume
nomad
nomadic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان