Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کاردرمانگر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
occupational therapist
/ˌɑːkjuˌpeɪʃənl ˈθerəpɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کاردرمانگر
1.She qualified as an occupational therapist.
1. او یک کاردرمانگر واجد شرایط است.
تصاویر
کلمات نزدیک
occupational burnout
occupational
occupation
occupant
occupancy
occupational therapy
occupied
occupier
occupy
occur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان