[حرف اضافه]

on

/ɔːn/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روی بر

معادل ها در دیکشنری فارسی: بر رو سر
مترادف و متضاد over under underneath
  • 1.I dropped my pen on the floor.
    1. خودکارم را روی زمین انداختم.
  • 2.Look at all the books on your desk!
    2. نگاه کن به این همه کتاب روی میزت!
  • 3.We could hang this picture on the wall next to the door.
    3. ما می‌توانیم این عکس را روی دیوار کنار در نصب کنیم.
  • 4.We put any medicines on a high shelf.
    4. ما هر نوع دارویی را روی قفسه‌ای بلند قرار می‌دهیم.
  • 5.Which finger do you wear your ring on?
    5. حلقه‌ات را روی کدام انگشت می‌پوشی [می‌اندازی]؟
  • 6.You've got blood on your shirt.
    6. روی پیراهنت خون هست.
کاربرد حرف اضافه on به معنای بر، روی
حرف اضافه on در مفهوم "بر" و "روی" اشاره دارد به قرار گرفتن چیزی روی سطح چیزی دیگر و یا لمس کردن سطح چیزی و به طرف سطح چیزی. مثال:
".I dropped my pen on the floor" (خودکارم را روی زمین انداختم.)
"!Look at all the books on your desk" (نگاه کن به این همه کتاب روی میزت!)

2 در (زمان)

on +time/date
در ساعت/تاریخ
  • 1. My birthday's on the 30th of May.
    1. تولد من (در) روز سی‌ام ماه می است.
  • 2. Some of the stores aren't open on Sundays.
    2. بعضی از مغازه‌ها (در) روزهای یکشنبه باز نیستند.
  • 3. What are you doing on Friday?
    3. (در) روز جمعه چه می‌کنی؟
کاربرد حرف اضافه on به معنای در
حرف اضافه on در مفهوم "در" برای اشاره به یکی از روزهای هفته (شنبه، یکشنبه و ...) و یا اشاره به یک تاریخ مشخص بکار می‌رود. مثال:
".My birthday's on the 30th of May" (تولد من (در) روز سی‌ام ماه می است.)
"?What are you doing on Friday" ((در) روز جمعه چه می‌کنی؟)

3 در (مکان)

معادل ها در دیکشنری فارسی: در
on + place/direction
در + مکان/جهت
  • 1. Our house is the first on the left after the post office.
    1. خانه ما اولی در سمت چپ بعد از اداره پست است.
  • 2. They lived on a farm.
    2. آنها در یک مزرعه زندگی می‌کردند.
  • 3. Turn right on Broadway.
    3. در (خیابان) "برادوی" به راست بپیچید.
کاربرد حرف اضافه on به معنای در [مکان]
حرف اضافه on در مفهوم "در [مکان]" اشاره دارد به مکان واقع شدن چیزی و یا جهت چیزی. مثال:
".They lived on a farm" (آنها در یک مزرعه زندگی می‌کنند.)

4 سوار بر با

on the plane/bus/ship/coach...
سوار بر هواپیما/اتوبوس/کشتی/اتوبوس و...
  • We went to France on the ship.
    ما سوار بر [با] کشتی به فرانسه رفتیم.
on the bike/horseback
سوار بر دوچرخه/اسب
  • 1. He called to say he's on the bus and will be here in a few minutes.
    1. او زنگ زد تا بگوید سوار اتوبوس است و تا چند دقیقه دیگر به اینجا می‌رسد.
  • 2. I came on my bike.
    2. من با دوچرخه‌ام آمدم.
کاربرد حرف اضافه on به معنای سوار بر
حرف اضافه on در مفهوم "سوار بر"، برای نشان دادن یک وسیله نقلیه و یا نحوه حمل و نقل استفاده می‌شود. مثال:
".We went to France on the ship" (ما سوار بر کشتی به فرانسه رفتیم.)
".I came on my bike" (من با دوچرخه‌ام آمدم.)

5 برای روی

مترادف و متضاد for
  • 1.I've wasted too much time on this already.
    1. تا الان هم زمان زیادی را برای این (کار) هدر داده‌ام.
  • 2.She refuses to spend more than $30 on a pair of shoes.
    2. او نمی‌پذیرد که بیشتر از 30 دلار برای یک جفت کفش خرج کند.
کاربرد حرف اضافه on به معنای برای
حرف اضافه on در مفهوم "برای" اغلب اشاره دارد به صرف کردن زمان برای کاری یا خرج کردن و پرداختن پول برای چیزی. مثال:
".I've wasted too much time on this already" (تا الان هم زمان زیادی را برای این (کار) هدر داده‌ام.)

6 به

معادل ها در دیکشنری فارسی: به
  • 1.I hit my head on the shelf as I was standing up.
    1. هنگام بلند شدن [ایستادن]، سرم را به تاقچه [قفسه] زدم.
  • 2.I'm going on a business trip.
    2. به سفری کاری خواهم رفت.
کاربرد حرف اضافه on به معنای به
حرف اضافه on در مفهوم "به" در توصیف عمل یا حالتی به‌کار می‌رود. مثال:
".I'm going on a business trip" (به سفری کاری خواهم رفت.)

7 درباره

مترادف و متضاد about
on something/somebody
درباره چیزی/کسی
  • 1. I'm writing a book on plants.
    1. دارم کتابی درباره گیاهان می‌نویسم.
  • 2. She tested us on irregular verbs.
    2. او درباره [از مبحث] افعال بی‌قاعده از ما امتحان گرفت.
کاربرد حرف اضافه on به معنای درباره
حرف اضافه on در مفهوم "درباره" برای توصیف چیزی یا کسی و یا هنگام صحبت درباره چیزی یا کسی بکار می‌رود. مثال:
"a book on plants" (کتابی درباره گیاهان)

8 با به‌وسیله، از

  • 1.Does this radio run on batteries?
    1. آیا این رادیو با باطری کار می‌کند؟
  • 2.I bought it on the Internet.
    2. آن را از اینترنت خریدم.
  • 3.You'll cut yourself on that knife if you're not careful.
    3. اگر مواظب نباشی، خودت را با آن چاقو خواهی برید.
توضیح درباره حرف اضافه on به معنای به‌وسیله
حرف اضافه on به معنای "به‌وسیله" اشاره به استفاده کردن از یک چیز یا انجام دادن کاری با کمک و استفاده از یک ابزار (معمولا مربوط به فناوری) دارد.

9 از (تلویزیون، رادیو و ...)

to be on somewhere
از جایی پخش شدن
  • 1. The program's on Channel 4.
    1. برنامه از شبکه 4 پخش می‌شود.
  • 2. There's nothing on TV right now.
    2. هیچی الان از تلویزیون پخش نمی‌شود.
توضیح درباره حرف اضافه on به معنای پخش شدن
حرف اضافه on در این کاربرد به معنای پخش شدن یک برنامه از تلویزیون یا رادیو است.

10 عضو (گروه) در (گروه)

  • 1.How many people are on your staff?
    1. پرسنل شما چند نفر عضو دارد؟
  • 2.There are 14 people on the Board of Trustees.
    2. 14 نفر در هیئت امنا هستند.
توضیح درباره حرف اضافه on به معنای عضو
حرف اضافه on در این کاربرد به معنای تعلق داشتن به یک گروه است و برای اشاره به عضو بودن در یک گروه خاص استفاده می‌شود.

11 با شماره تلفن روی خط (تلفن)

  • 1.She's on extension 2401.
    1. او روی خط داخلی 2401 است.
  • 2.You can get me on 020 7946 0887.
    2. شما می‌توانید با شماره تلفن 02079460887 با من تماس بگیرید.
توضیح درباره حرف اضافه on به معنای با شماره تلفن
حرف اضافه on در این کاربرد برای دادن شماره تلفن یا صحبت کردن درباره خطوط تلفنی استفاده می‌شود.

12 نسبت به در مقایسه با

  • 1.Sales are up on last year.
    1. فروش نسبت به سال گذشته بالا است.
کاربرد حرف اضافه on به معنای نسبت به
حرف اضافه on در این کاربرد برای مقایسه چیزی/کسی با چیز/کسی دیگر استفاده می‌شود.

13 به خاطر پیرو، مطابق

  • 1.On their advice I applied for the job.
    1. پیرو نصیحت آنها برای آن شغل درخواست دادم.
کاربرد حرف اضافه on به معنای به خاطر
حرف اضافه on در این کاربرد برای نشان دادن اساس یا علت و دلیل انجام کاری استفاده می‌شود.

14 همراه داشتن

  • 1.Have you got any money on you?
    1. پولی همراهت داری؟
توضیح درباره حرف اضافه on به معنای همراه داشتن
حرف اضافه on در این مفهوم اشاره به صاحب چیزی بودن و چیزی را همراه خود حمل کردن دارد.

15 به محض

  • 1.On arriving home I discovered they had gone.
    1. به محض رسیدن به خانه متوجه شدم آنها رفته‌اند.
  • 2.Please report to reception on arrival.
    2. لطفا به محض رسیدن، به پذیرش اطلاع دهید.
توضیح درباره حرف اضافه on به معنای به محض
حرف اضافه on در این مفهوم اشاره به بلافاصله انجام شدن کاری بعد از کار دیگر است.
[قید]

on

/ɔːn/
غیرقابل مقایسه

16 پوشیدن به تن داشتن

مترادف و متضاد wear
to put/have something on
چیزی را پوشیدن/به تن داشتن
  • Why don't you put your new dress on?
    چرا پیراهن جدیدت را نمی‌پوشی؟
کاربرد قید on به معنای پوشیدن و به تن داشتن
قید on در مفهوم "پوشیدن" و "به تن داشتن" اشاره دارد به عمل لباس پوشیدن و به تن کردن چیزی. مثال:
"?Why don't you put your new dress on" (چرا پیراهن جدیدت را نمی‌پوشی؟)
نکته: این قید معمولا بعد از فعل put به‌کار می‌رود، البته بدون آن نیز به‌کار می‌رود. مثال:
".She has on a black coat" (او پالتوی سیاهی به تن دارد.)

17 روشن (لوازم الکتریکی)

مترادف و متضاد functioning working off
the light/electricity/TV... is on
چراغ/برق/تلویزیون و... روشن بودن
  • 1. The light has been on all day.
    1. آن چراغ تمام روز روشن بوده است.
  • 2. The TV is always on in their house.
    2. در خانه آنها تلویزیون همیشه روشن است.
کاربرد قید on به معنای روشن
قید on در مفهوم "روشن" برای اشاره به کار کردن و یا روشن بودن لوازم الکتریکی استفاده می‌شود. مثال:
".The light has been on all day" (چراغ تمام روز را روشن بوده است.)

18 برقرار در جریان، در حال وقوع

  • 1.Is the party still on for tomorrow?
    1. هنوز آن مهمانی برای فردا برقرار است؟
  • 2.There was a war on at the time.
    2. در آن موقع جنگی در جریان بود.
کاربرد قید on به معنای برقرار
قید on در مفهوم "برقرار" به وقوع یا برگزار شدن رویداد و مناسبتی و یا انجام عملی در آینده که از قبل برنامه‌ریزی شده است، اشاره دارد. مثال:
"?Is the party still on for tomorrow" (هنوز آن مهمانی برای فردا برقرار است؟)

19 (عملی را) ادامه دادن

to walk/work/read ... on
به راه رفتن/کار کردن/خواندن و... ادامه دادن
  • 1. If you like a good story, read on.
    1. اگر داستان خوب دوست دارید، به خواندن ادامه دهید.
  • 2. The man shouted at us, but we just walked on.
    2. آن مرد سر ما فریاد کشید، ولی ما به راه رفتن ادامه دادیم.
توضیح درباره قید on به معنای ادامه دادن
قید on در این کاربرد برای نشان دادن ادامه‌دار بودن عمل استفاده می‌شود.

20 سوار (شدن)

to hurry/get... on
با عجله سوار شدن/سوار شدن
  • 1. The bus stopped and four people got on.
    1. اتوبوس ایستاد و چهار نفر سوار شدند.
  • 2. They hurried on to the plane.
    2. آنها با عجله سوار هواپیما شدند.
توضیح درباره قید on به معنای سوار شدن
قید on در این کاربرد به معنای سوار یک وسیله نقلیه شدن است.

21 مشغول به کار سر کار، در حال کار

مترادف و متضاد on duty working
  • 1.I'm on now till 8 tomorrow morning.
    1. من الان تا ساعت 8 صبح فردا مشغول به کار هستم.
توضیح درباره قید on به معنای مشغول به کار
قید on در این کاربرد به معنای مشغول به کار بودن و سر کار بودن است. دقت کنید که این قید عموماً همراه با فعل be می‌آید.

22 برنامه (داشتن) کار (برای انجام دادن)

to have a lot on
خیلی کار برای انجام دادن داشتن
  • I'm sorry we can't come—we've got a lot on.
    شرمنده نمی‌توانیم بیاییم؛ خیلی کار (برای انجام دادن) داریم.
to have nothing on
کار برای انجام دادن نداشتن
  • I don't think we've got anything on this weekend.
    فکر نمی‌کنم برنامه‌ای برای این آخر هفته داشته باشیم.
توضیح درباره قید on به معنای برنامه (داشتن)
قید on در این کاربرد به معنای برنامه‌هایی است که برای انجام در آینده برنامه‌ریزی شده باشند و وقوع آنها در آینده معمولا قطعی و حتمی است.

23 به جلو به بعد

from then/now on
از آن زمان/حالا به بعد
  • From then on he never trusted her again.
    از آن زمان به بعد، او دیگر هیچوقت به او اعتماد نکرد.
to keep straight on
راه خود را مستقیم به جلو ادامه دادن
  • Keep straight on for the beach.
    برای رسیدن به ساحل (راه خود را) مستقیم به جلو ادامه دهید.
توضیح درباره قید on به معنای به جلو
قید on در این کاربرد برای نشان دادن جهت حرکت چیزی/کسی به سمت جلو یا ارسال کردن و فرستادن چیزی به‌کار می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان