Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ادامه داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to persist
/pərˈsɪst/
فعل ناگذر
[گذشته: persisted]
[گذشته: persisted]
[گذشته کامل: persisted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ادامه داشتن
اصرار ورزیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ادامه یافتن
پافشاری کردن
مترادف و متضاد
persevere
press on
abandon
stop
1.Lloyd persisted in exaggerating everything he said.
1. "لوید" به بزرگنمایی کردن تمام چیزهایی که میگفت اصرار میورزید.
2.The humid weather persisted all summer.
2. آب و هوای مرطوب تمام تابستان ادامه داشت.
3.Would Lorraine's weird behavior persist, we all wondered?
3. همه کنجکاو بودند (بدانند) آیا رفتار عجیب "لورین" ادامه پیدا میکند؟
تصاویر
کلمات نزدیک
persimmon
persian-speaking
persian gulf
persian carpet
persian
persistence
persistent
persistently
person
person-to-person
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان