[فعل]

to phone back

/foʊn bæk/
فعل گذرا
[گذشته: phoned back] [گذشته: phoned back] [گذشته کامل: phoned back]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (در جواب تماس ازدست‌رفته کسی) با کسی تماس گرفتن (بعد از یک بار پاسخ ندادن) دوباره زنگ زدن

مترادف و متضاد call back
  • 1.1. I'm waiting for someone to phone me back with a price.
    1. منتظرم یک نفر با من تماس بگیرد و قیمت را به من بگوید.
  • 2.She said she'd phone back.
    2. او گفت که دوباره زنگ می‌زند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان