[اسم]

precaution

/priˈkɔʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احتیاط

معادل ها در دیکشنری فارسی: محکم‌کاری
مترادف و متضاد safeguard safety measure
  • 1.Before igniting the fire, the hunters took usual precaution.
    1. شکارچی‌ها قبل از آتش روشن کردن دست به احتیاط‌های معمول زدند.
  • 2.Detectives used precaution before entering the bomb's vicinity.
    2. بازرسان قبل از وارد شدن به حوالی بمب احتیاط می‌کنند.
  • 3.We must take every precaution not to pollute the air.
    3. ما باید احتیاط کنیم که هوا را آلوده نکنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان