Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . احتیاط
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
precaution
/priˈkɔʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
احتیاط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محکمکاری
مترادف و متضاد
safeguard
safety measure
1.Before igniting the fire, the hunters took usual precaution.
1. شکارچیها قبل از آتش روشن کردن دست به احتیاطهای معمول زدند.
2.Detectives used precaution before entering the bomb's vicinity.
2. بازرسان قبل از وارد شدن به حوالی بمب احتیاط میکنند.
3.We must take every precaution not to pollute the air.
3. ما باید احتیاط کنیم که هوا را آلوده نکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
precariously
precarious
prearrangement
preamble
preacher
precautionary
precede
precedence
precedent
preceding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان