[اسم]

president

/ˈprez.əd.ənt/
قابل شمارش

1 رئیس‌جمهور

معادل ها در دیکشنری فارسی: ریاست جمهوری رییس جمهور
مترادف و متضاد head of state
the President of France
رئیس‌جمهور فرانسه

2 رئیس

مترادف و متضاد chief director head
to be made president of the students’ union
رئیس اتحادیه دانشجویان شدن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان