[اسم]

presidency

/ˈprez.əd.ən.si/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ریاست جمهوری

معادل ها در دیکشنری فارسی: ریاست جمهوری
  • 1.She won the presidency by a wide margin.
    1. او مقام ریاست جمهوری را با فاصله زیادی برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان