Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ریاست جمهوری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
presidency
/ˈprez.əd.ən.si/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریاست جمهوری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریاست جمهوری
1.She won the presidency by a wide margin.
1. او مقام ریاست جمهوری را با فاصله زیادی برد.
تصاویر
کلمات نزدیک
preside over
preside
preshrunk
preserve the environment
preserve
president
presidential
presidential candidate
press
press agent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان