Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اسیر جنگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
prisoner of war
/ˌprɪznər əv ˈwɔːr/
قابل شمارش
[جمع: prisoners of war]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسیر جنگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسیر جنگی
مترادف و متضاد
POW
1.After several more months as a prisoner of war, he escaped again.
1. بعد از چند ماه بیشتر به عنوان اسیر جنگی، او دوباره آزاد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
prisoner of conscience
prisoner
prison visitor
prison officer
prison
pristine
privacy
private
private company
private detective
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان