Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محروم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to rob of
/rɑb ʌv/
فعل گذرا
[گذشته: robbed of]
[گذشته: robbed of]
[گذشته کامل: robbed of]
صرف فعل
1
محروم کردن
مترادف و متضاد
deny
deprive
strip
1.A last-minute goal robbed the team of victory.
1. یک گُل دقیقه آخری تیم را از پیروزی محروم کرد.
2.He had been robbed of his rights.
2. او از حق و حقوقش محروم شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rob
roasting
roasted
roast potatoes
roast
rob peter to pay paul
robber
robbery
robe
robert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان