[اسم]

savvy

/ˈsævi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیرکی زرنگی

[صفت]

savvy

/ˈsævi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: savvier] [حالت عالی: savviest]

2 زیرک باهوش، دانا

informal
مترادف و متضاد knowledgeable shrewd
  • 1.Bob is a savvy detective.
    1. "باب" یک کارآگاه باهوش است.

3 مطلع آگاه

مترادف و متضاد knowledgeable
  • 1.Teenagers are savvier about digital information than adults.
    1. نوجوانان درباره اطلاعات دیجیتال از بزرگ‌ترها مطلع‌تر هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان