Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خفه کردن
2 . غرق در چیزی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to smother
/ˈsmʌðər/
فعل گذرا
[گذشته: smothered]
[گذشته: smothered]
[گذشته کامل: smothered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خفه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خفه کردن
مترادف و متضاد
suffocate
1.He smothered the man with a pillow.
1. او (آن) مرد را با بالش خفه کرد.
2
غرق در چیزی کردن
پر از چیزی کردن
1.She smothered him with kisses.
1. او را غرق در بوسه کرد.
a rich dessert smothered in cream
دسری سنگین پر از خامه
تصاویر
کلمات نزدیک
smoothness
smoothly
smoothie
smoothen
smooth surface
sms
smudge
smug
smuggle
smuggler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان