[صفت]

territorial

/ˌtɛrɪˈtɔːrɪəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more territorial] [حالت عالی: most territorial]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منطقه‌ای ناحیه‌ای، قلمرویی، سرزمینی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارضی منطقه‌ای
territorial disputes
اختلافات منطقه‌ای

2 قلمرودار وابسته به دفاع از قلمرو

  • 1.Cats are very territorial.
    1. گربه‌ها حیواناتی بسیار قلمرودار هستند.
territorial instincts
غریزه‌های دفاع از قلمرو
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان