Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قلمرو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
territory
/ˈter.əˌtɔːr.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قلمرو
سرزمین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حوزه استحفاظی
خاک
خطه
دیار
سرزمین
ملک
قلمرو
ارض
1.Cats like to protect their territory.
1. گربهها دوست دارند از قلمروشان محافظت کنند.
2.The UN is sending aid to the occupied territories.
2. سازمان ملل در حال ارسال کمک به سرزمینهای اشغالی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
territorial waters
territorial
terrine
terrifying
terrify
terror
terrorism
terrorist
terry
terse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان