[اسم]

tourist

/ˈtʊr.ɪst/
قابل شمارش
[جمع: tourists]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گردشگر توریست، جهانگرد

مترادف و متضاد explorer holidaymaker traveller visitor local
  • 1.Disneyworld is one of Florida's major tourist attractions.
    1. "دنیای دیزنی" یکی از بزرگترین جاذبه های جهانگردی "ایالت فلوریدا" است.
  • 2.Millions of tourists visit Rome every year.
    2. میلیون ها گردشگر هر ساله از "رم" دیدن می کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان