[اسم]

tourism

/ˈtʊrˌɪz.əm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گردشگری توریسم

معادل ها در دیکشنری فارسی: توریسم جهانگردی سیاحت گردشگری
  • 1.Tourism is Venice's main industry.
    1. گردشگری صنعت اصلی "ونیز" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان