Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گردشگری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tourism
/ˈtʊrˌɪz.əm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گردشگری
توریسم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توریسم
جهانگردی
سیاحت
گردشگری
1.Tourism is Venice's main industry.
1. گردشگری صنعت اصلی "ونیز" است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tourer
tour guide
tour
toupee
toupe
tourist
tourist attraction
touristry
touristy
tourmaline
کلمات نزدیک
tour operator
tour guide
tour de force
tour
toupee
tourism campaign
tourist
tourist attraction
tourist class
tourist information center
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان