Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کورهراه
2 . رد
3 . کشیده شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
trail
/treɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کورهراه
a mountain trail
کورهراه کوهستانی
2
رد
اثر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رد
کشاله
1.There was a trail of blood across the floor.
1. رد خون در امتداد زمین کشیده شده بود.
to leave a trail
ردی به جا گذاشتن
tourists who leave a trail of litter everywhere they go
گردشگرانی که هر جا میروند ردی از زباله به جا میگذارند
[فعل]
to trail
/treɪl/
فعل ناگذر
[گذشته: trailed]
[گذشته: trailed]
[گذشته کامل: trailed]
صرف فعل
3
کشیده شدن
to trail +adv/prep
کشیده شدن +قید/حرف اضافه
Her skirt was too long, and it trailed along the ground.
دامن او زیادی بلند بود و روی زمین کشیده میشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
tragicomedy
tragically
tragic
tragedy
tragedian
trailer
trailer park
trailer truck
trailing
train
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان