عجله کن، وگرنه قطار را از دست میدهیم. [از قطار جا میمانیم.]
کاربرد اسم train به معنای قطار
یکی از معانی اسم train در فارسی "قطار" است. train یا قطار به یک وسیله حملونقل بار و یا انسان گفته میشود که از یک ردیف طولانی از کوپهها یا کابینهای متصل به هم تشکیل می شود. قطار بر روی ریلی آهنی حرکت کرده و از مکانی به مکان دیگر میرود. در گذشته سوخت قطارها چوب و زغالسنگ بود ولی امروزه سوخت بیشتر قطارها برق و گازوئیل است. مثال:
"a train station" (یک ایستگاه قطار)
"the train to Chicago" (یک قطار به شیکاگو)
مترادف و متضاد
coach
educate
instruct
teach
ignore
neglect
to train somebody/something
کسی/چیزی را آموزش دادن
We are training all our staff in how to use the new computer system.
ما داریم به تمام کارکنان یاد میدهیم که چگونه از سیستم کامپیوتری جدید استفاده کنند.
to train somebody/something to do something
انجام کاری را به کسی/چیزی آموزش دادن
They train dogs to sniff out drugs.
آنها به سگها آموزش میدهند مواد مخدر را بو بکشند.
کاربرد فعل train به معنای آموزش دادن، یاد دادن
یکی از معانی فعل train در فارسی "آموزش دادن" یا "یاد دادن" است. برای نشان دادن عمل یاد دادن مهارتی، برای کار یا فعالیت بهخصوصی، به انسان و یا حیوان از این فعل استفاده میکنیم. مثال:
".he trains horses" (او اسبها را تعلیم میدهد.)
او در وین بهعنوان وکیل [برای وکیلشدن] آموزش دید.
to train to do/be something
آموزش دیدن برای انجام کاری/چیزی شدن
Sue is training to be a doctor.
"سو" دارد آموزش میبیند که دکتر شود.
کاربرد فعل train به معنای آموزش دیدن، یاد گرفتن
فعل train در فارسی به معنای "آموزش دیدن" یا "یاد گرفتن" نیز هست. فراگرفتن مهارت یا علم مورد نیاز برای یک کار و یا یک فعالیت بخصوص را با این فعل نشان میدهیم. مثال:
".He trained as a lawyer in Vienna" (او در وین به عنوان وکیل [برای وکیل شدن] آموزش دید.)