Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهصورت نوشتاری درآوردن
2 . بازنویسی کردن یک نت برای آلت موسیقی دیگر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to transcribe
/trænˈskraɪb/
فعل گذرا
[گذشته: transcribed]
[گذشته: transcribed]
[گذشته کامل: transcribed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهصورت نوشتاری درآوردن
متن چیزی را نوشتن
1.Clerks transcribe everything that is said in court.
1. منشیها هرچه در دادگاه گفته میشود را مینویسند.
2
بازنویسی کردن یک نت برای آلت موسیقی دیگر
a piano piece transcribed for the guitar
یک قطعه پیانو بازنویسیشده برای گیتار
تصاویر
کلمات نزدیک
transcontinental
transcendental
transcendent
transcend
transatlantic
transcript
transcription
transducer
transept
transfer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان