Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کوچ کردن
2 . تناسخ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to transmigrate
/tɹænsmˈɪɡɹeɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: transmigrated]
[گذشته: transmigrated]
[گذشته کامل: transmigrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کوچ کردن
مهاجرت کردن
مترادف و متضاد
migrate
2
تناسخ کردن
پس از مرگ در جسم دیگری حلول کردن (روح)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
translator
translation
translate
transitory
transit
transmissible
transmit
transmittable
transmitted
transmitter
کلمات نزدیک
translucent
translator
translation
translate
transitory
transmission
transmit
transmitter
transmute
transnational
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان