[صفت]

untouched

/ʌnˈtʌtʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more untouched] [حالت عالی: most untouched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بکر دست نخورده

معادل ها در دیکشنری فارسی: دست‌نخورده
  • 1.Most of the island remains untouched.
    1. بیشتر بخش‌های جزیره دست نخورده باقی مانده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان