[فعل]

to vacillate

/ˈvæsəleɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: vacillated] [گذشته: vacillated] [گذشته کامل: vacillated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مردد بودن نوسان داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تردید داشتن
مترادف و متضاد fluctuate hesitate waver
  • 1.The country’s leaders are still vacillating between confrontation and compromise.
    1. سران کشور همچنان بین مقابله و مصالحه مردد هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان