[صفت]

vacuous

/ˈvækjuəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more vacuous] [حالت عالی: most vacuous]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌معنی بی‌خرد، تهی، احمقانه

مترادف و متضاد empty unintelligent vacant
  • 1.a vacuous smile
    1. لبخندی بی‌معنی
  • 2.a vacuous young woman
    2. یک زن جوان بی‌خرد
  • 3.he had a vacuous expression on his face.
    3. او حالتی احمقانه بر چهره اش داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان